ما با داستانها و برای افسانهها، آیینها و خاطرهها سفر میکنیم. برای قصههایی که در گفت و شنفتهایمان جریان دارد یا در فیلمها دیده و در وبلاگها و پستهای شبکههای اجتماعی خواندهایم. هر سفری که میکنیم باعث حرکت و سرعت چرخش چرخ کسبوکارهای بزرگ و کوچک مسیر تا مقصد سفرمان میشود. این چرخ، اقتصاد خود را دارد: اقتصاد گردشگری.
صاحبان خِبرهی اقتصاد گردشگری میدانند که شهرها و کشورها به خودیِ خود، داستان ندارند. ساحل، جزیرهها و دریاها، داستانهایشان را با مسافران خود میسازند و خمیرمایه داستان گردشگران، تجربه آنهاست. تجربههایی شیرین، تلخ، حتی ترسناک که از راه و مقصدشان برای اهالی دیار خود روایت میکنند.
بخش مهمی از اقتصاد قشم، اقتصاد گردشگری است و حکایت گردشگری در این جزیره و دریاهای جنوب، بسیار گرگ و میش است. اعداد اقتصاد گردشگری قشم جذر و مد بسیار دارد و در سالیان گذشته تلاطم بسیار به خود دیده است. هوای وهمآلودش، لنجهای کهنسال و هزارتوی مانگروهایش هنوز شعرهای زیادی برای سرودن دارد. حتی در واگویههای مسافران، تام و تمام کشف نشده است. گویی حرفهای ناگفتهای دارد که مشتاق گوشهایی شنواست.
قشم برای جنوب قدیمی است. اما برای ایران و غیر ایرانی هنوز بکر و نوست، شاید بیشتر از خیلی جاهای دیگر گردشگری ساحلی ایران، آداب خود را دارد.
در این شماره هر چه از قشم یافتیم جمع کردیم؛ هر چیزی که به هویت و اقتصاد سفر در قشم مربوط بود. با این وجود حس میکنیم تنها چند تکه از هزاران تکههای پازل قشم رازآلود را دور هم چیدهایم. هر چه بیشتر گشتیم و شنیدیم، قشم برایمان نا آشناتر و غریبتر شد. مانند داستان مرد نابینا و فیل از مولانا، هر کسی روایت خود را داشت. و این فیلِ آرام همچنان برایمان نادیده و ناشنیده بسیار دارد.
امیدواریم آنان که از «قشم» ماجرایی دارند به این نخ نبات (چاپ اول شماره قشم) بیافزایند. اگر حرفی دارید که فکر میکنید خوانندگان «اقتصاد و دریا» را با قشم بیشتر آشنا میکند مشتاق شنیدن، نوشتن و روایت آن ماجرا هستیم.