اولین تجربه و شکست در آبزیپروری
ما در مازندران مقداری فعالیت باغ داری داریم. حدود ۲۱ سال پیش در بخش از زمین دو استخر کوچک درست کردیم، حدود ۶۰ سانت عمق و ابعاد ۶ × ۲۵ متر. از چاه آب را به صورت پاششی به داخل استخر ها می ریختیم و در اواسط پائیز داخل آن ۳ هزار قزلآلای ۱۰ گرمی ریختیم. آن زمان جوانی را از روستای پائین که در جهاد درس دامداری می خواند برای کمک آوردیم. پدرش را از دست داده بود و اهل کار و تلاش بود. تحصیلات مرتبطی داشت و بهتر دیدیم که او بالای سر مزرعه باشد. با همراهی او، ماهیها به حدود ۲۵۰ گرمی رسیدند. یک شب تلفن کرد گفت در استخر کلر ریخته اند و ماهیها دارند میمیرند. ساعت ۵ صبح به شمال رفتم و دیدم ۹۰ درصد ماهی ها مردهاند، ۱۰ درصد هم آلوده و در حال مرگ هستند. در عین ناراحتی بسیار کنجکاو بودم که ببینم چرا این اتفاق افتاده است. بعد از ۵-۶ ماه یکی از اهالی محل آمد و برای کلر ریختن در استخر عذرخواهی کرد. پرسیدم چرا اینکار را کردی؟ گفت: ” تو چرا از محله ما آدم برای کارت نگرفتهای، از روستای پایین گرفتهای؟ ” دید کوتاه و محلی او همه چیز را به باد داد. ما می خواستیم یک دانشجوی رشته دامداری بالای سر کار باشد تا کار حرفه ای تر پیش رود، الان این دانشجو تحصیل را رها و ساختمان ساز شده است اما اگر آن مسیر را ادامه میداد شاید با آن انگیزه ای که داشت به یک مسیر دیگر می رفت و صنعت تولید دو گانه ” برنج-آبزیان ” در آن منطقه رونقی میگرفت و کارشناس و استادی میشد که ما به آن نیاز داشتیم و داریم.
البته انگیزه اصلی ما کشت دو منظوره بود. سوئدیها یا سوئیسیها سالها پیش، قبل از انقلاب در ایران کشت دو منظوره را آوردند. در چین این روش کار جا افتاده است. در شمال چنین روشی کم داریم. در عرض سه ماه برنجکاری و درو تمام میشود، زمین ۹ ماه بیکار است. اکثرا زمین ها گل رس است. آب روی آن میماند و استخر خوبی می شود و در آن ماهی میریزند. زحمت این کار کم و سود آن خوب است.